درباره وبلاگ


شاید این وبلاگ کمکی کوچک در رسیدن به ارزش های انسانی باشد
آرشيو وبلاگ
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 15
بازدید ماه : 17
بازدید کل : 3032
تعداد مطالب : 5
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1

بیایید از زندان تن رها شویـــــــــــــــــــــــــــم




روزی یک شیخی برای نماز جماعت آماده می شود همین که آمد بگویید الله اکبر خداوند ندا زد ای شیخ می خواهی از نهانت بگویم تا این جماعتی که در پشت سر توست  تو را در همین لحظه  لعن و نفرین کنن  شیخ سرش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت ای خدای مهربان می خواهی از بخشش و کرامتت با این مردم بگویم که تا ابد ابدیت هیچ یک از اینها  به خاطر امید به  لطف و رحمتت تو را ستایش نکنند.

 و امام سجاد می فرماید :

خدایا !
خداياچگونه تورابخوانم درحالي که من، من هستم (بااين همه گناه ومعصيت)

وچگونه ازرحمت تونااميدشوم درحالي که تو، توهستي (باآن همه لطف ورحمت)

خدايا توآنچناني که من مي خواهم

مرانيزچنان کن که تومي خواهي



شنبه 24 تير 1391برچسب:مناجات , امام سجاد, :: 13:10 ::  نويسنده : مجنون

 

هنگامی که خدا زن را آفرید به من گفت: این زن است. وقتی با او روبرو شدی، مراقب باش که

اما هنوز خدا جمله اش را تمام نکرده بود که محتسب سخن او را قطع كرد و چنین گفت: بله وقتی با زن روبرو شدی مراقب باش که به او نگاه نكنی. سرت را به زیر افكن تا افسون افسانة گیسوانش نگردی و مفتون فتنة چشمانش نشوی كه از آنها شیاطین میبارند. گوشهایت را ببند تا طنین صدای سحر انگیزش را نشنوی كه مسحور شیطان میشوی. از او حذر كن كه یار و همدم ابلیس است. مبادا فریب او را بخوری كه خدا در آتش قهرت میسوزاند و به چاه ویل سرنگونت میکند مراقب باش....

و من بی آنكه بپرسم پس چرا خداوند زن را آفرید، گفتم: به چشم.



ادامه مطلب ...


جمعه 23 تير 1391برچسب:خلقت زن , محتسب , داستان زیبا , :: 22:37 ::  نويسنده : مجنون

صفحه قبل 1 صفحه بعد